سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

گل دخترم از 9 صبح بغلمه

خوابه اما میذارمش زمین گریه میکنه منم با دست چپ دارم تایپ میکنم

استعدادهام دارن شکوفا میشن :))))))

ساعت 11 زنگ زدم مامانم که بیا لااقل برم دست به آب و یه چیزی بخورم،باز خدا رو شکر نزدیکیم همون یه ربع بودن مامان هم غنیمته

من محبتهای مامان بزرگ و بابا بزرگم خیلی یادم نیست اما مامان و بابام رسماَ عاشق این فسقلی ن!دیشب اومدن اینجا -هر کدومشون جدا جدا- که دلمون واسه خانم فاطمه تنگ شده بیاید خونه مون دوباره:))

بابام هم اومده 2 ساعت باهاش حرف زده و بعد هم بردش حموم

دخترکم حسابی هم لوس شده و هم به قول بقیه بغلی!

خیلی سخته با دست چپ تایپ کردن

میخواستم جواب کامنتها رو بدم اما الان خیلی سخته

دعامون کنید





برچسب ها : مادرانه  ,