سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

امروز رفتیم و خداروشکر با یه بیهوشی کوچولو بخیه ش رو دکتر کشید!

چون بیهوشیش کوتاه بود خیلی اذیت نشد اما خداروشکر که اینم انجام شد

دوباره سه چهار روز  باید قطره بریزه ..





برچسب ها : مادرانه  , چشم دخترک  ,

 

امروز بالاخره برای دخترک یه داستان ساختم!

یعنی دیشب بهش گفتم امروز هم با اب و تاب جلوی دخترک به بقیه گفتم!!!

گفتم جلوی چشم راستت یه چیزیه شبیه یه پرده ی خیلی نازک,که باعث میشه تار ببینی,خوب نبینی!

حالا دکتر نوید*گفته شنبه دخترک رو ببریم پیشش یه کاری کنه(نگفتم عمل) که اون پرده از بین بره,یه دو سه روز هم بعدش باید قطره بریزیم تا دیگه چشمش خوبه خوب بشه و مثل اون یکی همه جا رو خوب ببینه!

تازه دکتر نوید اینقدر دخترک رو دوست داره که قراره بهش یه جایزه ی خوشگل هم بده(باید یادم باشه با خودم یه هدیه کادو شده ببرم بگم دکتر داده,هنوز نمیدونم البته چی باشه بهتره)

داستان رو بیشتر کشش ندادم که سوال پیچم نکنه! حالا سعی میکنم تا شنبه یه سری اطلاعات کم هم بهش بدم!البته فکر نکنم بتونم درمورد سرم و بیهوشی و اتاق عمل بهش چیزی بگم!

*یه همچین خانواده ای هستیم,دکتر فوق تخصص مملکت چون باباش از یک روزگی دخترک,دکترش بوده,حالا حکم دوست خانوادگی رو داره واسمون,اینقدر که با اسم کوچیک صداش میکنیم:دی





برچسب ها : مادرانه  , چشم دخترک  ,

شب که میشه انگار غم عالم میاد توی ذهنم,از همون صبح عمل هی همه چیز جلوی چشمم رژه میره تا وقتی بخوان از بچه م خون بگیرن و بعد از ما جداش کنن و ببرنش اتاق عمل و ....  بعد بچه م بهوش بیاد و سوزش چشماشو  و بستن چشمشو و ....

هی اشکام گوله گوله میریزه روی بالشو ....

بعد تا میخوام دعا کنم واسه ارامشمون,یاد همه اونایی میوفتم که بعد از عمل هم امیدی به بهبود پاره ی تنشون ندارند....

کاش این شبا زودتر بگذره .. .

خدایا!من واقعا تحمل همین امتحان کوچولوهات رو هم ندارم.... 

پ.ن.نمیدونم اصلا بهش درمورد عمل بگم یا یهو مواجه بشه,اگر کسی تجربه ای داره بگه لطفا

 





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  , چشم دخترک  ,

 

امروز رفتیم یه دکتر دیگه!این دفعه از اولش میگفت نریم و نمیام و گریه میکرد گوله گوله,اینقدر که دلم میخواست پابه پاش گریه کنم

دکتر بعد از معاینه گفت چون بچه ست باید اسکن چشمش دوباره انجام بشه البته بنظر من میتونست به همونها اکتفا کنه اما ....

خلاصه که دوباره پروژه ای داشتیم,دستشو چشمش رو گرفته بودم,دکتر هم چشمش رو از بالا گرفته بود و بابا هم پاهاشو که لگداش نخوره به من!اینقدر بچه م جیغ زد,گریه کرد که از همون موقع گوش درد وحشتناکی شدم,یعنی یه لحظه احساس کردم گوشم سوت کشید و بعدش دردش شروع شد!

خلاصه که یکی از اسکنها با خطای بالایی به دلیل "عدم همکاری" انجام شد,سونوگرافی هم با کلی قربون صدقه و دوباره گرفتن صورتشو و حرف زدن و ... بالاخره انجام شد!

دکتر شنبه وقت عمل داد,اما بین دوتا دکتر مرددم!فردا یحتمل برای همین که امروز رفتم استخاره میگیرم که اگه خوب بود,همین رو ادامه بدیم....

امروز خیلی عصبی شده بودم,چندبار با بابام به شدت تلخ صحبت کردم,که البته بنده خدا سعی میکرد درک کنه شرایطم رو!! و من همه ش به فکر اونایی بودم که بچه شون,جوونشون درد لاعلاج میگیره....

یعنی من با یه بیماری ساده ی چشم اینقدر کم اوردم,خدا به داد دل اونا برسه

خدایا,همیشه میگن "هو الشافی", درمان همه ی دردها تویی,امشب دعا میکنم برای ارامش دل همه اونایی که یه گوشه ی دلشون پر از غمه,پر از استرس و غصه ست,به حق بهترین مخلوقاتت,پنج تن آل عبا,بهشون ارامش بده,الهی آمین

 





برچسب ها : مادرانه  , دل تنگانه(مذهبی)  , چشم دخترک  ,

ختم قرآن

سلام دوستان

لطفاً به این وبلاگ سر بزنید و اگر تونستید توی ختم قرآن شرکت کنید، که انشاالله عمل دخترکم به خیر و خوبی و توسط دکتر حاذقی انجام بشه

http://khatmghoran.parsiblog.com/

ممنونم :)





برچسب ها : چشم دخترک  ,

امروز دخترک رو بردیم پیش فوق تخصص قرنیه و از اونجا اسکن چشم که واقعا دخترکم همکاری کرد چون واقعا سخت بود و نظر اقاهه که اسکن میکرد این بود که حتی یک روز هم یک روز ه و باید زودتر عمل بشه,بعد که اومدیم پیش خود دکتره,نبود,حالاقراره زنگ بزنم فردا اسکن رو ببینه و وقت عمل مشخص بشه!

البته از عصر همینجوری دارم دنبال دکترای متخصص قرنیه میگردم که این ادمهای معروف همه وقتاشون مال چند ماهه دیگه ست:(

نگرانیم واقعا برای بعد عملشه,امروز هم بهمون نگفتن که بعد از عمل خیالتون راحت باشه,چون تازه دخترکم باید مرتب تحت مراقبت باشه چون تا 17-18سالگی این شماره چشم میره بالا و شاید مجبور به عمل دوباره بشن!

خلاصه که خوانواده ها حسابی ملتهب و نگرانن,اینقدر که من باید به خانواده ی خودم و همسرجان هم به خانواده خودش ارامش بده که نگران نباشید و عملش یک ساعت بیشتر نیست!!!!!!!

دعا کنید دلم به یه دکتری بیوفته که کار درست باشه





برچسب ها : مادرانه  , چشم دخترک  ,

بعضی وقتها اون شبهای سیاااااااااه که به قول دوستم توی زندگی هر کسی هست،اینقدر تاثیر منفی داره که بعد از سه روز هنوز نمیتونی اختیار زندگیت رو به دست بگیری!

حالا این وسط دردهای جسمانی و مریضی خودت رو هم که بذاری کنار، هی این چشم دخترک دیوونه ترم میکنه!

توی کربلا احساس کردم چشم راستش یه جوریه!

هی به خودم گفتم بی خیال اینقدر فکر و خیال منفی نکن!

دیروز دیگه دل رو زدم به دریا و به بابا گفتم چون اگه به بقیه میگفتم یحتمل باید پاسخگو هم میبودم!!! بابام هی باهاش کار میکرد و این اصلاً با چشم چپش جواب نمیداد حالا یا فقط ضعیفه (تا جایی که یادمه چشم چپش صعیف بود) یا یه چیز دیگه!

امیدوارم هرچی هست در حد توان من باشه!

چهارشنبه بین مریض توی یکی از کلینیکها وقت گرفتم ، هرجا زنگ میزدم برای چند هفته دیگه وقت میدادند!انگار دکتر متخصص اطفال نایاب شده!!!

پ.ن. لطفاً برامون دعا کنید، واقعاً این روزا روحم خسته ست،البته اگه شهره بود میگفت طبیعیه اما اینقدر همه چی روی هم جمع شده که  ....





برچسب ها : مادرانه  , همسرانه  , چشم دخترک  ,