سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

فکر کن که من با تمام خستگی و ... یه ربع به 9 بیدار شدم و به زور خانم کوچولو رو ساعت 9:15 بیدار کردم!تا یه ساعت اول که فقط نق میزد و شیر میخواست و میخواست بخوابه!

اما بعدش یواش یواش سرحال شد و سعی میکنم تا 1 ساعت دیگه بخوابونمش!

ببینم میشه این برنامه رو ادامه داد یا نه!

هرچند روی خواب دیشبش خیلی تاثیر نداشت و تا 11.5 بیدار بود:))





برچسب ها : مادرانه  ,

-مامان اون چیه؟

عزیزم قابلمه ست توش برنجه!

-بده ببینم!

بیا مامان جان ...(قابلمه رو میذارم زمین جلوی رووش)

از خوشحالی میگه "وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای"

از ذوقش ذوق میکنم!چقدر با احساسه این بچه حتی با دیدن یه قابلمه برنج سرد!





برچسب ها : مادرانه  ,

دیشب خانم کوچولو ساعت 1.5 خوابید!با اینکه عصر ساعت 3-5 خوابده بود و کلی تا خواب شبش فاصله داشت!

امروز صبح ساعت 9.5 (8.5 جدید) بیدارش کردم و تا حدودای نیم ساعت قبل سعی کردم بیدار بمونه!ببینم بازم روی خواب شبش تاثیر داره یا نه!

میتونه عصر نخوابه ها اما من به شدت به این 2 ساعتی که میخوابه نیاز دارم ...





برچسب ها : مادرانه  ,

دیروز داشتم با خانم فاطمه یه شعر همینجوری میخوندم بعدش دیدم پشت سرم تکرار میکنه

یهو ترسیدم از اینکه نکنه این همه توانایی خدادادی رو هدر بدیم برای این بچه ها با این اراجیفی که میخونیم!!!

چه کنیم معصومه؟!راهکار؟

بریم پیش خانم فعال؟منمیترسم خیلی پولکی باشه و گیرمون بنداره!





برچسب ها : مادرانه  , رفیقانه  ,

دیشب نشد که خوب بخوابم تا میومدم بخوابم خانم کوچولو بیدار میشد!

حدودای 4.5 بلند شدم که مثلاً سحری یه چیزی بخورم و ... اما کلاً بی خوابی زده بود به سرم!نه اینکه خوابم نیاد،نه! اما تا چشام میخواست گرم بشه گریه دخترکم خواب رو کلا ً میپروند ...

ساعت 11 بود به همسرجانم گفتم بیا دخترت رو بگیر بذار ما بخوابیم :))

یه 1 ساعت آرووم خوابیدم!

الان هم پدر و دختر رفتن خونه مامان همسرجان به صرف ناهار،من حسش رو نداشتم برم در ثانی دوست داشتم یه کم هم پدر و دختر تنهایی برن بیرون!شاید یه وقتی من نتونم باهاشون برم نباید که این قدر وابسته به من باشن!

الان هم کلی برای خودم برنامه ریختم توی تنهایی م انجام بدم ...

زنده باد تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااایی :)





برچسب ها : مادرانه  , همسرانه  ,

دیروز خانم کوچولوی ما نخوابید تا شب!واقعاً از 7-8 شب خوابش میومد و همه ش میگفت می می، می می

اما من و همسرجان مرتبط حواسش رو پرت میکردیم!

بالاخره ساعت 11 خوابید

درسته من توی روز به هیچ کاریم نرسیدم اما خیلی راضی بودم که به حای سر و کله زدن تا 12-1 ساعت 11 خوابید!

نمیدونم بی خیال خواب بعدازظهرش بشم یا نه!اگه ببخوابه من 2 ساعت وقت مفید برای خودم دارم اما از اون طرف شبش چی؟!

حالا میرم بیدارش میکنم ببینم عصر بازم میخوابه یه کم زودتر یا نه!





برچسب ها : مادرانه  ,

صبح از ساعت 4 خانم کوچولو بیدار بود و سرحال

حالم بدد بود واقعاً

داشتم به خدا غر میزدم یعنی چرا بچه ما این جوریه؟

به خودم تلنگر زدم که فکر کن بچه ت تب داشته باشه،فقظ یه تب ساده!همین ساعتا بیدار بودی و نگران

ناشکری نکن الان که سالمه ...

این شد که تا ساعت 8 بیدار بودیم و بازی کردیم و صبحانه خوردیم و ...





برچسب ها : مادرانه  ,
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >