قیامتی فکر کن تا در فراز و نشیبهای دنیا بتوانی درست موضعگیری کنی. دنیا برای کسی که در قیامت زندگی میکند انقدر جدی نیست که بتواند او را از پای دراورد.
کتاب فرزندم این چنین باید بود,صفحه 57
برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی) ,
قیامتی فکر کن تا در فراز و نشیبهای دنیا بتوانی درست موضعگیری کنی. دنیا برای کسی که در قیامت زندگی میکند انقدر جدی نیست که بتواند او را از پای دراورد.
کتاب فرزندم این چنین باید بود,صفحه 57
خداروشاکرم که بالاخره بعد از پنج سال, به برکت روضه امام حسین(ع),مهمونهای دخترشون,حضرت رقیه(س) ,قدمشون رو روی چشمامون گذاشتند,تا فرشته ها به خونه مون بیاند,شاید که ما هم کمی نور بگیریم ...
خدایا!اللهم لک الحمد حمدالشاکرین لک....
نوشتم و نوشتم و نوشتم از مهمانی مردانه امشب,و ارزوهایمان که قسمت نبود ثبت شود که ناگاه تمامش پاک شد!
این خط باشد یادگاری از شبی که چشم به راه امدنش بودیم,مجلس روضه اباعبدالله
خدایا از ما بگیر,انچه حسین (ع) را از ما میگیرد,الهی آمین
قال مولانا الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداهَ إِلى أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ
ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را آنقدر به تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.
و البته شبیه این روایت برای نماز مغرب نیز هست: آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود، چنین کسی ملعون است
این را هم بخوانید از زبان آبت الله مجتهدی:
دو گروه که نماز، آن ها را لعن می کند |
همسرجان نشسته سر لپ تاپ داره کاراش میکنه,یهو یه فایل صوتی از حاج منصور میذاره مال شب اخر ماه رمضان .... اللهم رب شهرالرمضان ... خدایا,دلمون ماه رمضون میخواد,میشه تا سال دیگه باشیم و دوباره شبا سفره ی دلمون رو بیاریم پیش شما باز کنیم ...
دارم جلسه دوم کتاب استاد طاهرزاده رو میخونم که اخر جلسه بحث رسیده به ماه مبارک رمضان .... انگار امشب همه ش باید دلمون بسوزه
هفته ی قبل هفته ی بدی بود،هفته ی سختی بود! یه ویروس سرسخت افتاده بود به جون دخترک نازنینم و چهار روز توی تب شدید سوخت و از وسطاش هم تب همراه شد با سرفه های وحشتناک!
فکر کنم سه شنبه بود که نصفه های شب بعد از سه شب بی خوابی، دخترک هر یک ربع بیدار میشد و جیغ میزد و لگد مینداخت و گریه میکرد و .... و من و همسرجان مستاصل بودیم! نه بغلمون میومد، نه باهامون حرف میزد .... من همونجا نشستم گریه کردم، بماند که برای خودم زدم صحرای کربلا اما واقعاً تحمل مریضی ندارم، اونم مریضی دخترکم رو ....
* من فکر میکنم این ویروس و امثالهم توی دنیای الان اسمش رو میذارن ویروس ، واقعاً یه دو دو تا چهارتاست توی دنیا! یعنی احتمالاً یه امتحانه یا سخت تر بخوام فکر کنم اثر گناهامونه!
* هفته قبل هشتاد تومن پول دکتر دادیم و هرسه بار نظر دکترا این بود که ویروسه! من کلاً سعی میکنم دکتر کم برم، شرایط چه جوری بود که ما دوشنبه و سه شنبه و پنج شنبه با حالت اضطرار دخترک رو بردیم دکتر! حالا شاید این پول برای زندگی ما پول مهمی نباشه (به قول بابام فدای سر بچه ت) اما واقعاً چقدر سخته برای خانواده هایی که هم مشکل مادی دارند و هم نگرانی مریضی بچه هاشون رو ...