سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

نوشتم و نوشتم و نوشتم از مهمانی مردانه امشب,و ارزوهایمان که قسمت نبود ثبت شود که ناگاه تمامش پاک شد!

این خط باشد یادگاری از شبی که چشم به راه امدنش بودیم,مجلس روضه اباعبدالله

خدایا از ما بگیر,انچه حسین (ع) را از ما میگیرد,الهی آمین





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,

جواب دکتر حبشی!کودک و مهدکودک و مستقل بودن و

...





برچسب ها : مادرانه  ,

این روزا کار همسرجان خیلی زیاد شده و پر دغدغه!

هر روز مسافتهای زیادی رو خارج شهر میره دنبال کار تولیدیش و هنوز بعد از یک سال به نتیجه نرسیده!

بعضی شبا وقتی میاد خونه اینقدر خسته و گرسنه ست که حتی به دلبریهای دخترک هم عکس العملی نشون نمیده,یا حتی متوجه نمیشه که داری باهاش صحبت میکنی,گاهی وقتها یه بله و خیر میگه و من مطمینم اصلا موضوع رو متوجه هم نشده!

یه وقتایی هم مثل امروز وقتی خسته و کوفته رسید خونه و رفت دنبال کار ثبت علامت تجاری,دید بعد از سه ماه رد مشروط شده....

و تا همین حالا نشسته پای کامپیوتر و هر لحظه در مورد موردی نظر منو میپرسه و باز خودش نتیجه گیری میکنه و ....

یه وقتایی میگه اگه میدونستم تولید اینقدر مراحل سختی داره نمیرفتم دنبالش! هر مرحله فکر میکنه تا هفته ی بعد کالاش رو میتونه عرضه کنه اما باز یه مشکل دیگه,یه روز قالب,یه روز ورق,یه روز پرس ....

خلاصه که زندگیمون این روزا پر از هیجانه:دی





برچسب ها : همسرانه  ,

قال مولانا الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداهَ إِلى أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ

ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را آنقدر به تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.

و البته شبیه این روایت برای نماز مغرب نیز هست: آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود، چنین کسی ملعون است

این را هم بخوانید از زبان آبت الله مجتهدی:

دو گروه که نماز، آن ها را لعن می کند





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,


برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,

تک فرزندی

از دیشب دخترک منزل باباجونش مونده و من به شدت وقت اضافی آوردم! دیشب تا حدودای دو داشتم کتاب میخوندم، از ظهر هم خونه تکونی کردم اساسی!همسرجان که اومده بود میگفت واقعاً تکوندی خونه رو!

و من همه ش دارم فکر میکنم روزهای بدون دخترک رو چطوری گذروندم!؟ البته سه سالگی و بعد از اون وابستگی کمتر میشه اما خب بازم مطمئنم یه روزی میام اینجا مینویسم که تک فرزندی واقعاً راحت بود و من روزهایی که فقط با دخترم بودم رو چطوری گذروندم!!!!

پ.ن. دیشب باز هم خواب دیدم که نی نی م دنیا اومده! فکر میکنم این دفعه پسر بود! چرا من اینقدر توی جو بچه م؟! :))





برچسب ها : مادرانه  ,

چند روزه توی ذهنم همه ش دو تا کلمه داره وول میخوره!

"مدارا" " استقلال"!

من بیشتر آدم "مدارا محور" هستم و خیلی چیزا ضربه میزنه به مستقل بودنم!یعنی حرفهای بقیه -وقتی که اون افراد برام مهم هستند- خیلی رووم تاثیر میذاره! 

البته الان خیلی تمرکز ندارم که در موردش صحبت کنم اما نوشتم تا یه گوشه ی ذهنم داشته باشمش تا یه روزی به نتیحه ی خوبی برسم



<   <<   16   17   18   19   20   >>   >