یه وقتایی فکر میکنم کاش همه مون یه رفیق خیلی نزدیک داشتیم که صاف توی چشمامون زل میزد و بهمون میگفت که مقصد،اینجا نیست!
اینجا صرفا یه گذرگاهه،یه گذرگاه که لغزشاش ما رو توی پرتگاه میندازه که درومدن ازش نشدنیه یا شاید درحالت خوش بینانه خیلی سخته!
کاش بود و وقتی میدید داریم اشتباه میریم چنان سفت میزد زیر گوشمون که خوابمون بپره...
پ.ن. مطمینم که اجابت یکی از دعاهای مامان و بابام در حقم،رفیق خوب بوده،امیدوارم که برام بمونه تا همیشه،برای هم پل باشیم که این گذرگاه رو بهتر بگذرونیم در راه بندگی خدا.
پ.ن.2. کسی هست از آشنایان(نه به صورت گذری) اینجا رو بخونه!؟میشه کامنت بذارید؟