سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

یکی از دوستام که دخترش همسن دخترکمه,پریروز دومی رو طبیعی دنیا اورد!اولی رو به خاطر پاره شدن کیسه ابش سزارین کرده بود!

من اینقدر ذوق کردم که انگار خودم طبیعی زایمان کردم

حالا حال و روزش خوب شد جزییاتش رو باید ازش بپرسم!خوش به حالاونایی که فاصله بچه هاشون شده سه سال!!!





برچسب ها : همینجورانه  ,

واقعا خوشحالم که وسواسی نیستم و امیدوارم هیچوقت هم اینجوری نشم,چون بد دردیه و خدا نکنه به جون کسی بیوفته:-(

برام فهمش سخته عمه و مامان بزرگی که اینقدر نوه شون رو دوست دارند تا نوه شون حموم نره بعد از عمل نمیتونند بیایند دیدنش که چی؟!که خب شاید نجسه!

یعنی این همه خاله و عمو که اومدند دیدنمون هیچی از نجس پاکی حالیشون نیست؟!

یا نه,اگه اینقدر واستون مهمه,خب بوسش نکنید,میدونید دیدن شماها چقدر خوشحالش میکنه وشماها ازش دریغ میکنید؟!

پ.ن.بعد از زایمانم هم مادرهمسرجان تا وقتی نرفتم حموم نیومد دیدنم,چقدر از این و اون شنیدم که"حالا خودت هیچی,چطور دلشون اومده نوه شون رو نبینند؟؟؟"





برچسب ها : عروسانه(دخترانه)  ,

با معصومه میریم نمایشگاه کتاب , موقع برگشت همسرجان بهم میگه که بعد از مدتها سرحال منو دیده!راست میگی این دو سه هفته  اقعا روزای سختی بود و فقط خرید کتاب میتونست حالمو خوب کنه

البته فقط که نه!چون هر شب ده یازده که میشه دلم میخواد همسرجان منو ببره یه جای سرد مثل جمشیدیه,شیان یا یه همچین جاهایی و با هم چایی بخوریم که البته همسرجان اون موقع در خوابه نازه!





برچسب ها : همسرانه  , رفیقانه  ,
<      1   2   3