سلام
اعیاد مبارک
جمعه هم ناهار هم شام مهمون داشتم،مثلاً گفتن کباب بگیرید که زیاد اذیت نشید اما کاش یه خورش درست کرده بودم چون هیچی که از کارام کم نشد بدتر جیب آقای همسر دچار شک شد:))
هم میلاد پیامبر و امام صادق بود،هم سی و سومین سالگرد انقلابو هم سی و دومین سالگرد ورود آقای همسر به دنیا:دی
من و خانم فاطمه که هیچی نخریدیم واسه بابایی!!
خب از شیرین کاری های دخترکم بگم
یواش یواش دوست داره از جاش بلند بشه مخصوصاً وقتی به یه جایی مثل بالش تکیه ش میدم
اونوری اگه بذارمش گردنش رو میاره بالا و خیلی با نمک میشه اما کلاً خوشش نمیاد اونوری!
خیلی به سختی میتونی جغجغه هاش رو بگیره
یه سری اصوات هم از خودش خارج میکنه که باباش میگه داره میگه "بابا"،خوبه والا از صبح تا شب ما باهاش هستیم ایشون اول میگن بابا!!!
هرچیزی رو میکنه توی دهنش،بعضی صبح ها که خیلی خوابم میاد و داره نق میزنه دستم رو میکنم توی دهنش اونم همچین ملچ مولوچ میکنه تا خوابش میبره-البته اون مال وقتیه که سیر تشریف دارن خانم-
برچسب ها : مادرانه ,