سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

من دلم خیلی به حال مردم سوریه میسوزه ...

چرا اون لعنتیها باید برای کمک به مردم سوریه(!) بهشون حمله کنن!!!

امام زمان! خسته شدیم بس که هر روز توی اخبار بارها و بارها میشنویم یه جایی جنگ و خونریزیه! از دیدن جنازهای های خونین زنا و بچه های بی گناه دلمون به درد اومد!

آقا نمیشه ........بیای!؟

بس نیست این همه نبودنت برامون؟!

نمیشه زودتر بیای و ما ببینیم اینن دنیا روز خوش هم داره!یه روزی که همه در کنار هم آرامش داشته باشن!یه روزی که هیچ دولتی به خودش اجازه نده به خاطر دفاع از مردم یه دولت دیگه بهش حمله کنه که چی،بعد چند سال بشه افغانستان و عراق و ....

آقا بیا ....





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,

خسته شدم، بریده ام آقا، شتاب کن
یا انتخاب کن، بخرم، یا جواب کن...

پ.ن. آقا یه وقت جواب نکنیا!هیچ جا رو نداریم که بریم





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,

سلام

4 سال قبل همچین روزی (اول ذی الحجه) توی شهر قم، توی خونه ی یه بزرگوار به عقد هم در اومدیم

شبش شب خاصی بود، دلهره ای داشتم عجیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب! یادمه تا نزدیکیهای صبح بیدار بودم و مینوشتم و اشکام همینجوری میومد! سخته که با یه "بله" گفتن بدونی زندگیت تغییرات عجیبی میکنه ....

بعد از اینکه عقد کردیم (به شمسی میشد 10 آذر87) پاییز حسابی پادشاهی کرد و یه بارون مشتی مهمونمون کرد!

تا خود تهران من و آقای همسر و دو تا خواهرا زیر بارون شعر خوندیم،جوک گفتیم،خندیدیم و ...

چقدر زود میگذره، چقدر زود میگذره

یادمه عمره دانشجویی با معاون کاروانمون رفتیم یه جا -فکر کنم شعب ابی طالب بود- گفت اینجا حضرت خدیجه دفن ه! اونجا فقط دلم میخواست زندگیم یه جوری باشه که مثل حضرت خدیجه زندگی کنم،از ته قلب خواستم اینو از خانم

اما حالا میبینم زندگی خیلی خیلی پیچیده تر از این حرفاست، وقتی میبینم کسی که توی جوونی اعتقادات خیلی محکمی داشت اما الان که افتاده توی سراشیبی خمس مالش رو هم نمیده و هزارتا دلیل میاره برای خودش میترسم! وقتی میبینم حافظ قران و نهج البلاغه و ... دنبال دلیل عقلی میگرده واسه روزه گرفتن و بعدشم بی خیال روزه گرفتن میشه میترسم! وقتی میبینم با حجابی صد برابر حجاب من میوفته توی مهلکه گناه میترسم! وقتی میبینم آدمایی رو که روی کارهای دوران بچگی من حکم بی خدایی میزدن و الان اون کارها رو توی جوونی انجام میدن و دیگه حکمی براش قائل نیستن،میترسم! وقتی ...وقتی.... حقیقتاً میترسم از عاقبتم/عاقبتمون

خدایا!میشه سالگرد بهترین روز زندگیم بهم هدیه عاقبت بخیری بدی! به من تنها نه!به جفتمون ... میگن هر کسی رو توی قبر خودش میذارن،من اینو قبول ندارم! ماها باید کمک کنیم بریم بالا، باید واسه همدیگه نردبون رسیدن به آرامش و خدا باشیم ...

خدایا! لطفا ًهوای جفتمون رو داشته باش

خدایا! کمکمون کن فرزندان صالح تربیت کنیم که بشن باقیات صالحاتمون

خدایا! کمکمون کن برای کمک به هم از تو دور نشیم و همیشه ی همیشه ستون زندگیمون باشی

خدایا! عاشقمون کن،عاشق





برچسب ها : همسرانه  , دل تنگانه(مذهبی)  ,

شبا گاهی ده بار بیدار میشم و دخترکم رو بغل میکنم و میشینم و بهش شیر میدم و ...

بعضی وقتها هنوز سرم رو روی بالش نذاشته میبینم بیدار شده و دوباره و دوباره ...

شبا که کنارش دراز میکشم و دستای نازش میخوره به تنم تمام خستگی م در میره

روزا که برام میخنده تمام سختیها برام شیرین میشه

پاره ی وجودمه، مگه میشه ولش کنم و گریه ش رو ببینم...

 حالا تصور کن میگن وقتی قیامت میشه مادر شیرخوار از هول اون ساعت عظیم بچه ش رو بی خیال میشه!

یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا

بابای خوبمون،بابای مهربونمون شما برای ما دعا کنید توی این روزای خوب ... ما واقعاً گنهکاریم

پ.ن. این روزا اگه دلت گرفت چند صفحه از دعای ابوحمزه خیلی آرامش بخشه وقتی خودت رو برای خدات لوس میکنی ... 





برچسب ها : مادرانه  , دل تنگانه(مذهبی)  ,
<   <<   6   7   8