سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

دارم با جاری جان غیبت میکنیم(هی میخوایم غیبت نکنیما اما خب در یه مورد کاملا حرف هم رو میفهمیم:دی)

دخترک از موقعیت استفاده کرد و با چاقوی خیلی تیز در حال قاچ کردن پرتقال بود که یهو .....

دستش میبره!

با دیدن خون چنان جیغهایی میکشید که انگار تیر بهش خورده:))

بغلش میکنم میگم اگه گریه کنی خونش بیشتر میشه ها(دروغ که نیست,حقه های مادرانه ست:دی)

صداش قطع میشه

وای چقدر این بچه ها موجودات باحالی هستند

پ.ن. بعد از,ده روز به خونه برگشتیم





برچسب ها : عروسانه(دخترانه)  , همینجورانه  ,