سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

سلام و عرض احترام و ...

این روزا یه جوری میگذره که اصلاً وقت نمیکنم بیام سر کامی

اما انصافاً دلم تنگ میشه واسه اینجا و شما و ....

دخترکم سوم فروردین اولین غلت رو زد!نشستیم داشتیم غذا میخوردیم یهو دیدیم یکی افتاد وسط سفره:))))) بعد از اون دیگه هر وقت سرحاله در حال دور زدنه!

هر شب یه جایی عید دیدنی میریم،اگه تنها باشیم زیاد نمیشینیم اما اگه مثلاً با خانواده ی همسر باشیم وقتی بیشتر میمونیم این دخترکمون قاطی میکنه اساسی!اینقدر که مجبوریم لباس تن نکرده بپیچونیمش دور پتو و بیاریمش خونه :))

میخواستم واکسنش رو بزنم که گفتن نمیشه حتی 1 هفته زودتر بزنیم!

این روزا و توی تعطیلات آقای همسر حسابی کمک کارم شده و از حالا نگرانم که بعد تعطیلات چه کنم،به خودش که میگم میگه همون کاری که قبلش میکردی ...

آخ دخترکم دوباره بیدار شد ....

میام باز





برچسب ها : مادرانه  , همینجورانه  ,