یک دو سه صدا میاد ...
عرض شود که از اونجاییکه گاهی از روزهای زندگی ما در اوج سینوسی به سر میبریم یهو یه کارهایی انجام میدیم که خودمون هم کپ میکنیم که آیا این همون آدم یه هفته قبل ه!
چند روزه دلم آش گندم میخواد حالا شما فکر کن نه گندم داشتم نه سبزی آش!
فلذا هی بی خیالش میشدم تا اینکه امروز دست در دست دخترک رفتیم مغازه و دلمون خواست به جای گندم پوست کنده بلغور گندم بخریم و مهمتر اینکه سبزی آش خریدیم (صدای تعجب حضار)!!
حالا گندم رو یه جای دلم گذاشتم اما این سبزی کثیف گلی رو چی کار کنم!دست به کار شدم واسه تمیز کردنش از فینقیلی بودنم تا حالا از سبزی پاک کردن بیزار بودم خصوصاً که سبزی گلی هم باشه :((((
خلاصه که هی به لطایف الحیلی سبزی ها رو نصف پاک کردم نصف ریختم دور وسطش هم دوبار دستام رو شستم الان هم تا حالا چهاربار شستمشون ولی اون حجم از کثیفی فکر نکنم حاا حها تمیز بشه!!
بلغور و برنج نیم دونه و لوبیا و نخود و عدس رو هم که قبلاً خیس خورده توی فریزر بود رو با مقادیر زیادی استخوان گوسفند گذاشتم و الان داره قل قل میکنه!
امیدورام تا هشت نه شب یه آشی دست ما رو بگیره!هرچند به این آشی که ساختیم دیگه نمیشه گفت آش گندم:دی
حالا همه ی اینا رو گفتم تا به اینجا برسم! اختلاف فرهنگی ....
برچسب ها : همسرانه , عروسانه(دخترانه) , آشپزی ,