سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

 

یادمه دخترک رو باردار بودم و مامانم رفته بود از کجا دو تا دونه به خریده بود چقدر گروووووون!اونوخ من اینقدر نتونسته بودم بخورمش و از موجودی به اسم "به" بدم میومد که رفت سطل اشغال:-(

از وقتی دخترک به غذا خوردن افتاد,غذاهامون بیشتر به سمت اب پز رفت و استقبال بی نظیر همسرجان از غذاهایی که من حتی لب نمیزدم!!!

یادمه یه غذا داشتیم به اسم "سوپ خانم فاطمه" که هرچی توی یخچال بود از هویج و به و الو و بلغور گندم و ... میرفت تووش!اونوخ همسرجان چنان با ملچ مولوچ میخورد که انگار داشت کباب برگ میخورد!

حالا از دیروز توی خونه ی ما دخترک دستور تاس کباب داده بود و امروز وقتی داشتم "به" رو میریختم تووش,احساس کردم عجب بویی داره,عجب عطری,عجب حس مطبوعی ...

خداروشکر که با این موجود آشنا شدم

پ.ن. نوشته مال دیروزه,امروز که کلا تلپ بودیم منزل رفیق جانمان

 





برچسب ها : مادرانه  , همسرانه  ,