امروز هر کی ما رو دید ته دلمون رو خالی کرد که آخه توی این شلوغی که مردها هم توی خیابون خوابیدند شما چه جوری با یه بچه میخواید برید بدون جا و مکان و برنامه ....
گفتم خب تا ما بریم دو روز از اربعین گذشته و برام از خاطرات دو سال قبل همون وقتا گفتن که با اینکه هتل داشتند و ...از شدت شلوغی دو روز نتونسته بودن برن زیارت!و بعد هم میگفتن تازه امسال که خیلی شلوغتره ....
راستش خودم هم نگران شدم
البته که این نگرانیها از ضعفه ایمان ه و لاغیر
اما وجود دخترک ,نگرانم کرده(هی میخوام بگم من که نمیرم جنگ نگران دختر سه ساله م هستم اینقدر,جملات جفت و جور نمیشه برای نوشتن )
و البته که جز کرم انتظار نمیره از این خاندان و کرب و بلا بی بلا میسر نیست!
دعامون کنید که چشممون به اون شش گوشه ی نورانی,متبرک بشه که ان شاالله نایب الزیاره تون هستم
برچسب ها : سفرنامه عتبات ,