اوضاع خانواده همسرجان حسابی بهم ریخته ست ...
دیروز اتفاقی رفتیم اونجا برای یه کاری اما خب نشد که به کارمونبرسیم و رفتیم خونه شون
انگار خیرتش اونب ود که ما بریم اونجا
مادرهمسرجان حسابی بهم ریخته بود و میگفت مناز دست شماها فرار میکنم و میرم خسته م کردید ...
خواهرهمسرجان میگفت من دیگه این زندگی رو نمیخوام ...بهش میگم میخوای طلاق بگیر؟!میگه نه از طلاق بدم میاد ولی من توی انتخابم اشتباه کردم!!!!نه اونو دیگه دوست دارم نه خانواده ش رو!!!
بهش میگم زود ه این حرفا تو الان اینو بگی سال دیگه میخوای چی بگی!؟
حالا هز صبح هر جا زنگ میزنم برای مشاوره نمیشه!یا اون فرد مورد نظرم نیست یا وقتش برای 1 ماه دیگه ست یا ...
خیلی نگرانم ...
برچسب ها : عروسانه(دخترانه) ,