از دیشب دخترک منزل باباجونش مونده و من به شدت وقت اضافی آوردم! دیشب تا حدودای دو داشتم کتاب میخوندم، از ظهر هم خونه تکونی کردم اساسی!همسرجان که اومده بود میگفت واقعاً تکوندی خونه رو!
و من همه ش دارم فکر میکنم روزهای بدون دخترک رو چطوری گذروندم!؟ البته سه سالگی و بعد از اون وابستگی کمتر میشه اما خب بازم مطمئنم یه روزی میام اینجا مینویسم که تک فرزندی واقعاً راحت بود و من روزهایی که فقط با دخترم بودم رو چطوری گذروندم!!!!
پ.ن. دیشب باز هم خواب دیدم که نی نی م دنیا اومده! فکر میکنم این دفعه پسر بود! چرا من اینقدر توی جو بچه م؟! :))
برچسب ها : مادرانه ,