یه کم خسته م و دیگه حوصله بازی کردن با دخترک رو ندارم,همسرجان هم که حسابی ساعت خوابش برعکس ما شده به زور بیدارش کردیم که شام بخوره و دخترک رو تحویلش دادم که بیا با دخترکت بازی کن
نشستم و توی حال و هوای خودمم که میبینم همسرجان توی یه ورق چندتا نقطه کشیده که دخترک نقطه های مشابه رو بهم وصل کنه, بازی که هیچ وقت حوصله انجام دادنش رو من نداشتم یا فکر میکردم دخترکم قابلیتش رو نداره! یه وقتایی همین ساعتهای کوتاه پدر و دختری کلی پربارتر از کل روز من و دخترکه!!!!!
برچسب ها : مادرانه , همسرانه ,