سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

وقتی اوضاع خونه بهم ریخته ست و همه درگیر مریضی هستیم و دخترک حسابی بهونه گیر شده

باید کاری کرد ...

باید این قضیه فیصله پیدا کنه

باید مادر بهتری بود ....

دیشب سعی کردم دل به دلش بدم و نذارم بیوفته روی دنده گریه کردن و لج کردن

امروز هم از بعد نماز نخوابیدم و با هم یه صبحانه شاد خوردیم

باید یه لیست تهیه کنم از کارهایی که موقع انجام دادنش ناراحت میشم!فکر کنم اینقدر بزرگ شده که بتونیم در مورد بعضی چیزا با هم صحبت مادر دختری کنیم....





برچسب ها : مادرانه  ,

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

 

من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

 

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

 

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

 

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

مربع

 سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو

نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو

و می روم به امید دوباره های من و تو

میان این همه غوغا میان صحن و سرایت

 

                                    (قبله مایل به تو:حمیدرضا برقعی)

 

                                                                                       





برچسب ها : دل تنگانه(مذهبی)  ,

جدیداً وقتی میخوایم از خونه بابا اینا بیایم مراسم گریه کنون با صدای بند و در حد تاله و ضجه داریم!

اینقدر که هر بار من به شدت عصبانی میشم تا بیارمش از خونه شون بیرون البته همینکه برسیم پایین همه چی تموم شده اما خوشم نمیاد از این مراسم!





برچسب ها : مادرانه  ,

تربیت مذهبی

دیشب موقع خواب عرچی صداش میکنم که بیا بخواب گوش نمیده

میگه دارم قرآن میخونم

بعدش یهو شروع میکنه به خوندن اللهم کل ولیک ...تا وفی کل ساعه!

باورم نمیشه یعنی اینو از کجا شنیده؟!

چند روز قبل هم یه روزی قرآن رو برداشت و گفت بسم الله الرحمت الرحیم قل هوا لله احد!

یا مثلاً موفع تکبیر الاحرام نماز گفت اشهد ان محمد رسول ...

خدایا! برای هیچ کدوم از اینا من کاری نکردم،اموزشی ندادم حتی غیر مستقیم!لطفاً بقیه ش هم خودت مراقبش باش تا آدم وار تربیت بشه ...





برچسب ها : مادرانه  ,

گفتم به وبلاگم هم برسم بعد برم سراغ ادامه بافت شالگردن برای همسرجانم!

خودم هم فکر نمیکردم بافتنی بگیرم دستمو و مثل خانمهای خوب بشینم برای شوهرم شالگردن ببافم اما یهو گول خوردم!البته الان حس خیلی مثبت هم ندارم بس که مامان و بابام و همسرجانم گفتن مراقب چشکت باش!مراقب چشمت باش!

کلاً توی زندگیم یاد ندارم چیزی رو پیگیر دنبالش باشم و بعدش یهو بی خیالش نشم!

فکر کنم شالگردن رو که تموم کنم بشه بافت اول و آخرم!

یه وقتایی فکر میکنم حالا که چی ! خب پوش بده از بیرون بخر! باز یه وقتایی به خودم میگم بابا هنر دسته حیفه قشنگه...

اما کلاً فکر میکنم هنوز نفهمیدم راه زندگیم چیه!

این بد ه یا خوب!؟مسلماً بد! اما امیدوارم ختم بخیر بشه!





برچسب ها : همسرانه  ,