هفته ای که گذشت به خاطر نبودن مامان و بابام خاص بود!
یه جورایی تمام نگهداری خانم کوچولو گردن خودمون بود با وود اینکه یه روزش رو من کلاس داشتم و یه روزش رو هم رفتیم دکتر!
همسرجانم خیلی همکاری کرد توی این هفته با من ... حس خوبی بود
اتفاق جالب دیگه این هفته این بود که برنجمون تموم شده بود و کیسه دیگه ش خونه ی بابا اینا بود که خب مسافرت بودن!در نتیجه من باید خلاقیت به خرج میدادم در مورد غذا پختن ...
این هفته لوبیا گرم و تاس کباب و 5 شنبه هم با یه حرکت محیرالعقول و دست به دامن شدن امام حسن عسگری(ع) یه کوفته تبریزی خوشمزه درست کردم ....
اتفاق دیگه ی این هفته این بود که ما دیروز جلسه دوم کلاسمون بود و چقدر خوب بود 2 ساعت اول خانم همیز بود و 2 ساعت بعد دکتر غفاری ...
دکتر غفاری حرفای خوبی میزد یه جورایی میگفت زن باید بتونه هنرمندانه همه چیز رو رفع و رجوع کنه اگه زندگی با مشکل بر بخوره یه جورایی تقصیر زنه البته دنبال مشکلات حاد از طرف آقایون نباشیدا منظور همین مشکلات و سوء تفاهم های زندگی مشترکه....
و آخرین خبر این هفته مربوط بود به دیشب که همسرجان بهم گفت مامان و بابا و خواهر و وشوهرش تا یه ساعت دیگه میایند خونه مون ... حالا تو حساب کن دیگه هم خونه زندگی مون نامرتب بود و بعدشم وقت شام بود!سه سوت یه قیمه گذاشتم توی زودپز و برنج رو هم از خونه بابا اینا آوردیم و زود ریختم توی پلوپز و ... بالاخره یه شام دورهمی خوشمزه رو به راه شد ...
باید مراقب این زندگی با این روزای خوب بود یه قت تلخ نشه ....