یه آدمایی واسه آدم خاص هستند،تک هستند،... اصلا باهاشون احوالات متفاوته،نسبت بهشون متعصبی، کسی ازشون بد بگه ازش بدت میاد،کسی خوبش رو بگه جاش توی قلبت بیشتر میشه...
حتی وقتی ازش دلگیر هم میشی،نوع دلگیریت فرق داره با بقیه!
رازدار زندگیته،حتی رازهایی که نمیتونی به پدر و مادر و همسر بگی...
نمیدونم چندتا از این آدما توی زندگی آدم ظهور میکنن اما مطمینم جز ملیکا که بهش حس مادری دارم،یه نفر دیگه هم هست که کنارش در اوج م!حتی وقتی افسرده م،وقتی خسته م،وقتی حال هیشکی رو ندارم...
وقتی شب نخوابیدم و میرم مهد در اوج خستگی،یکی هست که دیدنش،سلام کردن بهش،حتی یه لحظه در اغوش گرفتنش، بهت ارامش میده.
حالا من از چندساات قبل که شنیدم فردا قرار ه بره بیمارستان که با یه عشق دیگه برگرده خونه،دل توی دلم نیست!
شرایطمون یه جوریه که نمیشه کنارش باشم،آخ که این کنار هم بودنا خودش نهایت ارامشه، اما امیدوارم این یک روز اینقدر تند بگذره که ازش فقط شادی اضافه شدن فاطمه بمونه توی ذهنامون....??
خدایا،به خودت میسپارمشون،جفتشون رو،به حق حضرت فاطمه، مراقب فاطمه م و مامانش باش??????
