سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

امروز داشتم دنبال ورقهای آ3 همسرجان میگشتم که با دخترک رووش نقاشی بکشیم که یهو برخورد کردم یا یه جعبه بزرررررررررررررررگ از ورق! طبق همیشه اول گفتم بازم مال همسرجانه اما وقتی صفحه اولش رو دیدم ،فهمیدم تمام جزوات فوق لیسانس ه به انضمام تمام پرسشنامه های پایان نامه و مقالات و چند سری جزوه آریان پور و آموخته و ... زبان انگلیسی!

بنظرم اون جزوات دیگه به درد نمیخوره -البته آموخته رو دلم نیومد بندازمش دور- چون احتمالا ًاگر بر فرض محال دوباره برگردم به علم و پژوهش اون جزوات ارزش علمیشون رو از دست داده و  در ثانی کی حال داره جزوه بخونه!دم امتحانش هم به زور میخوندم اونا رو:))

حالا هم کلی خوشحالم که اون همه جزوه بازاریابی و منابع انسانی و مدیریت استراتژیک و ... رو ریختم توی یه کیسه بزرگ که همسرجان شب بذاره دم در!

قیافه همسرجان هر شب با دیدن کیسه زباله های خشک یه جور خنده داریه و یه جمله تکراری میگه :"من که صبح اینا رو گذاشتم دم در" 

پ.ن. البته ورقهایی که یه ورش سفید بود رو نمیریزم دور،نگهش میدارم واسه نقاشی دخترک!





برچسب ها : همسرانه  ,