سلام
دیروز طی اون سفر شهری که جدود پنج ساعت توی راه بودیم و شکرخدا سی دی مدیریت زمان حاجی پناهیان به دادمون رسید، امروز سعی کردم برنامه رو علاوه بر کارهایی که انجام باید بدم،زمانش رو هم مشخص کنم و میتونم تا این لحظه بگم حتی پنحاه درصد هم نتونستم به برنامه عمل کنم!
دقیقاً سر ظهر که نقطه شروع برنامه قسمت دوم بود باباجان زنگ زد که بیا دکتر اومده، من و دخترک رفتیم تا بیمارستان و دکتر پیش پای ما رفت و عملاً ما یک ساعت از برنامه عقب افتادیم و بعدش هم موقع خواب عصر (نمیدونم چی در مورد بچه م فکر کرده بودم که خواب عصر رو با ساعت گذاشتم توی برنامه) من خوابیدم و ایشون بیداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار!!! البته چون از هشت صبح بیدار بود انتظار داشتم بخوابه اما انگار انتظارم به جا نبود!
الان هم ایشون در حال رفتن به کما هستن از خستگی و نمیذاره من به کارای دیگه م برسم:(
خلاصه که اولین روز اصلاً روز درخشانی نبود و حتی تا حدی ناامید کننده بود!
برچسب ها : برنامه ریزی ,