سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

1- این روزا به خاطر خستگی و یکنواختی و ... زندگی، زیادی به آقای همسر گیر میدم!

چرا نصفه شبی رفتی سر یخچال

چرا لیوان اینجاست

چرا ظرف رو گذاشتی اینجا

چرا به بچه اینو دادی خورد

چرا این حرفو زدی

و ...

از دست خودم حسابی دلگیرم!همیشه بدم میومده که به یکی بگم بکن نکن!یا واسه آقای همسر نقش مادر رو داشته باشم تا همسر!

اما این روزا حسابی دارم بر خلاف دانسته هام عمل میکنم و فکر میکنم داریم از هم دور میشیم...

دیروز عصر که رفتیم واسه قدم زدن،یه کم با هم حرف زدیم ....

تصمیم گرفتیم یه روز توی هفته رو بذاریم که وقتی میریم بیرون،همون موقع به هم دلگیریهامون رو بگیم!

البته آقای همسر ازم خواست زود پرونده هر چیزی رو نبندیم و بذاریم باز باشه تا هفته ی بعدش(زود نخوایم نتیجه گیری کنیم)

من همه ش یاد اون قسمت از "چهل نامه به همسرم" میوفتم که میگفت حرمت چیزی نیست که اگه شکسته بشه باز بشه درستش کرد!خیلی باید مراقب حرمتها بود ...

باید حسابی روی خودم کار کنم ...این مدت زیادی فکر کردم حرف خودم درسته و زیادی به خودم غره شدم!

2- اقایون محترم لطفاًبا یه خانم بی سواد(بی اطلاعات) ازدواج کنید!چون من و آقای همسر مرتب سر مسائل علمی با هم کل کل میکنیم:))

3- وقتی داره یکی پیشت درد و دل میکنه یه دقیقه صبر کن بنده خدا حرفش رو بزنه!اینقدر نپر وسط حرفش .... حالا هی وسط حرفاش میخوای بگی که آره اونی که بهت این انتقاد رو کرد حق داشت، خب طرف دلسرد میشه دیگه!اه اه ....

4- خدایا!به همه مون شعور خوب زندگی کردن رو عنایت کن ....





برچسب ها : همسرانه  ,