سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

سکوت شب را دوست دارم

حتی اگه چشمام از خستگی بسته بشه اما بازم دوست دارم خودم رو تا سحر بکشونم ...

شکرخدا دخترک لحظاتی قبل بیهوش شد و من مردد بودم بین خوابیدن و بیدار موندن که قرعه به اسم بیدار موندن افتاد ...

امروز مامان و بابا و خواهر افطاری اومدن اینجا،جکعه هم قوم شوهر بودن! ولی بارم غذا مونده داریم توی یخچال و این به شدت منو عصبی میکنه در کنارش کمک نکردن همسر برای این دو تا مهمونی بود که عمیقا خسته شدم!

میدونم که اونم خسته ست و حال نداره و ... اما واقعا دست تنها اذیت میشم هم سروکله زدن با خانم کوچولو هم غذا درست کردن و هم سفره اماده کردن و آخر سر هم شستن ظرفای افطار که برای خودش فاجعه یه! از طرفی هم دوست ندارم کسی از مهمونا کمکم کنه! میگم بندگان خدا بعد عمری اومدن خونه مون هیچی نخورده پاشن ظرف هم بشورت ستمه واقعاً

خلاصه که ماه مبارک به نیمه رسید و ما هییییییییییییییییییچ نفهمیدیم





برچسب ها : همسرانه  ,