سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

تلگرام رو ریختم روی لپ تاپ

اینستا رو هم حذف کردم عل الحساب

و دارم از ارامش زندگی لدت میبرم

شبا بعد از خوابیدن اهالی منزل میام سراغ وبلاگ رضوان و هم یادی از قدیما میکنم و هم سعی میکنم دوباره زندگیم یه کم هدفدار بشه

فقط مشکل این شب بیداریهاست و روزهای خسته

کاش میشد  این مشکل خواب رو هم حل کرد

میگم صبحها زودتر بیدار بشم اما دخترک تا من کنارش خوابم خوابه همین که بلند بشم بیدار میشه و شروع میکنه به نق زدن

.

راستی امروز بالاخره اولین دندون دخترک دراومد!در اولین سالگرد تولد قمریش

 



به نام خدا

ماه مبارک هم گذشت!

این عمر ماست مه به این سرعت درگذره

در کمال ناباوری و تنها وو تنها با کمک خدا تونستم روزه ها رو بگیرم!

حقیقتا شب اول فکر نمیکردم حتی بتونم نصف رو هم بگیرم،اما معجزه وار...

شکرخدا.

دخترک دیگه از یازده ماهگی راه میره هرچند میخوره زمین اما مصمم باز بلند میشه!

نععععع ی میگه بیا و ببین!همچین غلیظ!

گوشی رو میگیره و یه چیزی میگه  تومایه های الوووووووووووووووووووووو، اینقدر که همه زنگ میزنند و دلشون میخواد باهاش حرف بزنن:))))

الحمدلله به غذا نه نمیگه و با اینکه هیچی دندون نداره اما از غذا خوردن استقبال میکنه...

و من این روزا با دیدن حال فاطمه یاد روزای پارسال خودم میوفتم،استرس زایمان،دنیا اومدن دخترک و ...

خدایا شکرت برای این همه نعمت، ببخش اگه یه وقتایی کفران نعمت میکنیم

خدایا!لطفاً یاریمون کن تا برکتهای این ماه بزرگ برامون تا سال دیگه بمونه